اخبار, دیگر سبک های معماری, سبک معماری گوتیک

سبک های معماری ، بخش اول

سبک های معماری ، بخش اول

معماری دیکانستراکشن

به گزارش اَرگان معماری: دیکانستراکشن در
فارسی به ساختار زدایی ، شالوده شکنی ، واسازی ، بنیان فکنی ، ساختار شکنی و بن فکنی
ترجمه شده است . شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیثکانستراکشن یک نگرش چند
وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد .

از آنجایی که مبانی دیکانستراکشن مستقیما
از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتا اندک معماران با فلسفه این
مکتب ، برای استنباط معماری دیکانستراکشن ، ابتدا لازم است فلسفه دیکانستراکشن و مهم
تر از آن ، زمینه های نظری این نحله فکری تبیین شود.

 

در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که
ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد ، فلسفه اصالت وجود بود . ژان پل سارتر ( 1980
– 1905 ) فیلسوف فرانسوی ، پایه گذار این مکتب است . او خرد گرایی مدرن ، که توسط دکارت
، کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود ، را اساس فلسفه خود قرار داد . سارتر
معتقد به خرد گرایی استعلایی (
Transendental Mind) است . از نظر وی ، ” فرد ماهیت خویش را شکل می دهد و نباید از این عامل در مسیر
شخصیت فرد غافل ماند … سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهن آدمی دانست .
به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیار کند و به همین جهت است که باید او را
مسئول انتخاب های خود دانست . “

 

از نیمه دوم قرن اخیر ، فلسفه مدرن و مکتب
اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدیدی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار
گرفت . این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور ، زبان شناس سوییسی و لوی استراوس
، مردم شناس فرانسوی ، مطرح شد . ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت
مدرن است . ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی
مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است . از نظر اندیشمندان ساختارگرا ، می باید ساختارهای
ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند . ساختار ذهن مبنایش زبان
است . انسان بوسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود .

 

اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل
می گیرد ، به نظر استراوس ، ساختارهای فرهنگ ، اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست ، همه
آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد . استوارس استیلای سیصد ساله ذهن
استعلایی را زیر سوال برد . اگر از دوره دکارت ، انسان موجودی است خردورز ، از نظر
استوارس موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد . لذا جهت رهیافت
به ماهیت بشر ، باید زبان ، فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم .به طور کلی ، ” روش
ساختارشناسی ، یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چهار چوب فرهنگ است که با کردار و
گفتار آغاز می شود . رفتار و کردار نوعی زبان است . به همین دلیل ساختارگراها ، ساختار
های موجود در پدیده ها را استخراج می کنند . ” چنانچه ژان پیاژه ( 1980- 1896
) ، روان شناس فرانسوی ، مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک
انجام داد .

مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم
فلسفه پست مدرن محسوب می شود ، نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است .

مکتب دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا ( –
1930 ) ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، پایه گذاری شد . دریدا با ساختارگراها مخالف است و
معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم از متغیر ها غافل می مانیم ، فرهنگ و
شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند ، پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد . دریدا
از سال 1967 ، یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد ، در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب
مطرح گردید . 

این سه کتاب عبارتند از :

 

گفتار و پدیدار ، نوشتار و دیگر بودگی و
نوشتار شناسی .

 

از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی
است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است .

به عقیده دریدا ، یک متن هرگز مفهوم واقعی
خودش را آشکار نمی کند ، زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن
را قرائت کند ، می تواند در یافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد . ” نوشتار
مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده . هر خواننده ای می تواند برداشت
خود را داشته باشد . “

از نظر دریدا ، نوشتار ابزار خوبی برای
انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقا همان مفاهیمی را که در ظاهر بیان می کند ندارد
. متن به جای انتقال دهنده معنا ، یک خالق است . به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن
، ما در یک دنیای چند معنایی زندگی می کنیم . هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران
از پدیده های پیرامون خود قرائت می کند .

تقابل دوتایی موضوع دیگری است که دریدا
نقد کرده است . تقابل های دوتایی همچون روز و شب ، مرد و زن ، ذهن و عین ، گفتار و
نوشتار ، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است . از زمان افلاطون
تا کنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است. ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد
. او این منطق سیاه و سفید و مسئله یا این یا آن را رد مردود می داند .

 

به عنوان مثال ، در فلسفه غرب همیشه گفتار
بر نوشتار به دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته است . ولی به عقیده دریدا ، معنای متن
را گوینده تعیین نمی کند ، بلکه شنونده و یا خواننده متن است که با توجه به ذهنیت و
تجربه خود این معنا را که می تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یا مولف باشد مشخص
می کند . لذا لزوما گفتار بر نوشتار ارجح نیست .

باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از
دیکانستراکشن
وجود ندارد ، زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می تواند مغایر با خود دیکانستراکشن
تفسیر و تاویل شود .

خود دریدا می گوید : ” دیکانستراکشن
کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و اسنتباطات مغایر با خود متن است . در واقع
گسترش درک مجازی است . “

 

به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک
متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است . این تفسیرها و تاویل ها می
تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد . لذا
در بینش دیکانستراکشن ، آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند واجد اهمیت است و
به تعداد خواننده ، برداشت ها ، استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد . خواننده معنی
و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده . ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از
آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است
.

شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری
نمود ، پیتر آیزنمن، معمار معاصر آمریکائی است . آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی
های خود ، بلکه با فضاها ، کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته ، فلسفه دیکانستراکشن
را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد .

آیزنمن در مقاله ای به نام ” مرز میانی
” ، هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت . از نظر وی ، معماری
مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است . به عقیده آیزنمن ، بحث ارزشی هگل
در مورد تز ، آنتی تز و سنتز ، دیگر در جهان امروز کاربرد ندارد . فیلسوفان پست مدرن
مانند نیچه ، فروید ، هایدگر و دریدا رابطه ما را با جهان هستی عوض کرده اند .

 

علم قرن نوزدهم و یقین علمی آن دوره دیگر
اعتبار خود را از دست داده است . قوانین جدید فیزیک مانند قانون نسبیت آلبرت اینشتین
و اصل عدم قطعیت ورنرهایزنبرگ ، دریافت ما را از جهان پیرامون تغییر داده است .

لذا اگر معماری یک علم است باید این معماری
بر اساس علم و فلسفه امروز و دریافت کنونی ما از خود و محیط اطراف باشد . معماری امروز
ما باید از علم و فلسفه قرن نوزده گذر کند و خود را با شرایط جدید منطبق سازد . همچنان
که معانی ، مفاهیم و نمادها در علم و فلسفه عوض شده ، در معماری نیز باید عوض شود
.

آیزنمن معتقد است که مدرنیست ها مدعی هستند
که مدینه فاضله را باید در آینده جست و جو کرد . پست مدرنیست ها نیز به دنبال این مدینه
فاضله در گذشته هستند ، ولی معماری امروز باید این مدینه فاضله را در شرایط امروز پیدا
کند . در این مورد وی از واژه ”
Presentness” به معنای ” اکنونیت ” استفاده کرده و معتقد است که معماری در هر زمان
و مکان باید اکنونیت داشته باشد . متعلق به زمان و مکان حاضر باشد .

 

برای رسیدن به شرایط فوق ، باید قوانین
گذشته معماری را بر هم زد و از آنجایی که این قوانین قراردادی هستند و نه طبیعی ، لذا
بر هم زدن آنها ممکن است . حقایق و نمادهای گذشته باید شکافته شود ( دیکانستراکت شوند
) و مفاهیم جدید مطابق با شرایط امروز از دل آنها استخراج شود .

پیتر آیزنمن بر این باور است که در زندگی
امروز ما ، دوگانگی هایی مانند وضوح و ابهام ، ثبات و بی ثباتی ، زشتی و زیبایی ، سودمندی
و عدم سودمندی ، صداقت و فریب ، پایداری و تزلزل ، صراحت و ایهام وجود دارد . نمی توان
از یکی برای استتار دیگری استفاده کرد ، بلکه این تقابل ها و دوگانگی ها می بایست در
ساحت معماری به عنوان تجلی گاه شرایط زندگی امروز ما به نمایش گذاشته شود .

 

در گذشته و همچنین در معماری مدرن و پست
مدرن آنچه که حضور داشته ، تقارن ، تناسب ، وضوح ، ثبات ، مفید وبودن و سودمندی بوده
است . در این تقابل های دوتایی همواره یکی بر دیگری ارجحیت داشته . اما آنچه که مورد
غفلت قرار گرفته و غایب بوده ، عدم تقارن ، عدم وضوح ، ابهام ، ایهام ، منعکس کننده
شرایط ذهنی و زیستی امروز ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته
، بخشی از زندگی امروز ما است .

در معماری دیکانستراکشن سعی بر این است
که برنامه و مشخصات طرح مطالعه و وارسی دقیق قرار گیرد . همچنین خود سایت و شرایط فیزیکی
و تاریخی آن و محیط اجتماعی و فرهنگی ای که سایت در آن قرار گرفته نیز مورد بازبینی
موشکافانه قرار می گیرد . در مرحله بعد تفسیرها و تاویل های مختلف از این مجموعه مطرح
می شود . در نهایت کالبد معماری به صورتی طراحی می شود که در عین بر آورده نمودن خواسته
های عملکردی پروژه ، تناقضات و تباینات بین موضوعات اشاره شده در فوق و تفسیرهای مختلف
از آن ارائه شود . لذا شکل کالبدی به صورت یک مجموعه چند معنایی ، ابهام انگیز ، متناقض
و متزلزل ارائه می شود ، که خود طرح زمینه را برای تفسیر و تاویل آماده می کند .

 

آیزنمن در مقاله ” مرز میانی” از واژه ” Catachresis” استفاده کرده که به معنای دو پهلو یا ایهام است . دو پهلو مرز میانی است . در
دوپهلو یا ایهام ارجحیتی وجود ندارد . هم این است و هم آن – نه این است و نه آن . آیزنمن
در این مقاله می نویسد : ” دو پهلو حقیقت را می شکافد و این امکان را می دهد که
ببینیم حقیقت چه چیزی را سرکوب نموده است . “

یکی از اولین و شاخص ترین ساختمان های سبک
دیکانستراکشن ، مرکز هنرهای بصری وکسنر ( 1989 – 1982 ) در شهر کلمبوس آمریکا است
. در مسابقه ای که در سال 1982 برای طراحی این ساختمان صورت گرفت ، معماران معروفی
از جمله مایکل گریوز ، سزار پلی ، آرتور اریکسون و پیتر آیزنمن شرکت کردند .

 

سایت این ساختمان در قسمت ورودی اصلی دانشگاه
ایالتی اهایو در سمت شرق دانشگاه قرار دارد . عملکرد بنا ، نمایش آثار هنرمندان و دانشجویان
دانشگاه در آن است . هر یک از این معماران ساختمان خود را بین دروازه ورودی و ساختمانهای
موجود در سایت قرار دادند . ولی در کمال تعجب ، ساختمان طراحی شده توسط آیزنمن به گونه
ای بود که فضای باریک بین دوساختمان موجود در سایت را شکافته و در بین آن دو قرار گرفته
بود و تعجب بیشتر آن که طرح وی به عنوان برنده اول اعلام شد . از آن زمان سبکی در معماری
به نام دیکانستراکشن در مجامع بین المللی معماری به نام سبک دیکانستراکشن در مجامع
بین المللی معماری مطرح و مورد توجه قرار گرفت .

آیزنمن در تبیین طرح خود عنوان که این نقطه
محل ملاقات دو قشر نسبتا متفاوت است . یکی دانشجویان و هنرمندان دانشگاه که کارهای
خود را در این ساختمان ارائه می کنند و دیگری شهروندان و عامه مردم شهر که به دیدن
این آثار می آیند . لذا دو کد یا نشانه برای هریک از این دو قشر انتخاب شد . یکی محورهای
شبکه شطرنجی دانشگاه و دیگری محورهای شبکه شطرنجی شهر کلمبوس . این دو شبکه نسبت به
یکدیگر 17 درجه اختلاف زاویه دارند . لذا هر دو شبکه به عنوان نشانه ای از هر یک از
این دو قشر در محل سایت با یکدیگر تلاقی کرده اند . این دو گانگی در کالبد معماری ساختمان
به گونه ای نمایش داده شده که هیچ یک بر دیگری ارجحیت ندارد و این دو محور همانند دو
تیغه قیچی بین دو ساختمان را شکافته و خود در آن جایگزین شده اند .

 

پس از باز نمودن و شکافتن فضای بین این
دو ساختمان در سایت ، آیزنمن متوجه پی های یک بنای قدیمی شد که مربوط به دانشکده نظامی
بود . این بنا در دهه پنجاه میلادی تخریب شده بود ، ولی هنوز بخشی از پی های آن در
زیر خاک در محل سایت مدفون بود . اگر چه این ساختمان دیگر وجود نداشت ، ولی آیزنمن
با وارسی دقیق سایت متوجه آن شده بود . وی این ساختمان را که دیگر در حاشیه قرار گرفته
و به تاریخ سپرده شده بود ، به عنوان بخشی از متن موجود ، که همان سایت پروژه باشد
، قرائت کرد و این قرائت را به صورت کالبدی نمایش داد . لذا در طرح آیزنمن ، بخشهایی
از ساختمان دانشکده نظامی ، که شبیه یک قلعه نظامی بود ، در قسمت سردر ورودی ساختمان
مرکز هنرهای بصری وکسنر بازنمایی و بازسازی شد .

معماری دیکانستراکشن به عنوان یک سبک فراگیر
و جهانی عمر نسبتا کوتاهی داشت و از حدود یک دهه فراتر نرفت ، ولی تاثیر شگرف و بنیادین
بر شیوه طراحی و نوع بازنمایی معنی و تفسیر در حوزه معماری داشت . این سبک به عنوان
پیش زمینه رویکردهای متعاقب آن همچون معماری فولدینگ و معماری پیدایش کیهانی بود .

از دیگر معماران این سبک می توان از فرانک
گهری
، زاها حدید ، رم کولهاس و برنارد چومی نام برد .

 

معماری نئوکلایسک

فلسفه و تمدن کلاسیک یونان و روم باستان
شالوده فکری و اجتماعی تمدن مغربزمین را تشکیل می دهد و طی دوهزار سال گذشته همواره
فلسفه کلاسیک در بینش ذهنی وکالبد فیزیکی تمدن غرب مشهود بوده است . معماری غرب نیز
از این امر مستثنا نبوده ومعماری کلاسیک پیوسته در کلیه تاریخ مغرب زمین مطرح بوده
است .

کلاسیک که در پیبیش از نیم قرن تفوق معماری
مدرن از اوایل اخیر مورد بی توجهی نسبی قرار گرفته بود ، بتدریج بعد از انتقاداتی که
به سبک مدرن شد ، خصوصا بعد از نمایشگاهی در لندن بهنام نابودی خانه های حومه شهر در
سال 1975 ، مجددا به صورت یک سبک مهم که می تواندپاسخگوی نیازهای جامعه امروزی باشد
مطرح شد .

 

معماران نئو کلاسیک همچون معمارانپست مدرن
توجه به گذشته دارند ولی یک اختلاف عمده بین این دو دیدگاه نسبت به تاریخوجود دارد
. معماری پست مدرن در پی هویت انسان است و تاریخ هر قوم و ملتی از نظرآنها عنوان بخشی
از هویت آن ملت تلقی می شود . لذا آنها تاریخ فرهنگی و کالبدی وهمچنین دستور زبان معماری
هر قومی را در معماری خود در هر منطقه نمایش می دهند .منتها این نمایش به صورت تقلید
از موارد فوق نیست ، بلکه آنچه که به هویت یک ملتمربوط است در ساختمانهای آنها به روز
در می آید و بر اساس شرایط زمانی و مکانیبصورت جدید و امروزی شده ظاهر می شود . لذا
معماران پست مدرن در تغییر دادن تناسبات ، رنگ ها و عملکردهای نمادهای تاریخی به خود
تردید راه نمی دهند.با ارگان معماری همراه باشد

ولی معماران نئوکلاسیک همچون کوینلن تری
انگلیسی ( یکی از مهمترین نظریه پردازان سبک نئوکلاسیک)معتقدند که ” نظم های کلاسیک
الهاماتی آسمانی و مقدس هستند ” پس تغییر دادن آنهاصحیح نیست و هر تغییری در آنها
باعث تبدیل شدن کمال به نقصان می شود . آنها دلیلجاودانگی معماری کلاسیک را همین می
دانند . از نظر معماران نئوکلاسیک ، سبک پستمدرن یک مد است زیرا در این سبک اصول جاودانه
معماری کلاسیک با طبع ، نظر و منطقزمینی تغییر داده شده است .

معماران نئوکلاسیک ، سبک مدرن را نیز سبکی
قابل قبول نمی دانند ، چنانچه کوینلن تری گفته : ” مدرنیسم پرهیز از هر روشی استکه کارکردداشته است . ” لذا معماران نئوکلاسیک ، گذشته و خصوصا معماری کلاسیک
را منبع الهامخود می دانند و معماری کلاسیک و یا سنتی را به همان گونه که از نظر کالبدی
بوده ،برای احتیاجات امروزه طراحی می کنند . منتها باید توجه داشت که در داخل این فرم
هایتاریخی ، کلیه وسایل رفاهی امروزی تدارک دیده شده است .

اگر خواسته باشیم در یکجمله این سبک را
تعریف کنیم ، می توان گفت : ساختمان نئوکلاسیک ، پوسته ای کلاسیک برروی امکانات مدرن
است .

کوینلن تری سوال می کند که ” چرا مصالح
قدیمی صدها سالعمر می کنند ولی مصالح جدید چنین نیست و یا چرا ساختمان های قدیمی دلپذیر
هستند ولیساختمانهای جدید این طور نمی باشند … ما در جامعه مصرفی زندگی می کنیم ،
از منابعزمین استفاده می کنیم و ضایعات را بر جای می گذاریم … شیوه های ساختمان های
سنتینه تنها از نظر زیست اقلیمی صحیح تر می باشند ، برای این که مصالح طبیعی به جایمصالح
مصالح مصنوعی استفاده می کنند ، بلکه همچنین این مصالح با روح و روان انساننیز سازگار
تر است . “

 

لئون کریر ، معمار اهل لوکزامبورگ ، از
دیگر معماران مهم این سبک است . به گفتهوی ” نئوکلاسیک گزینه ای در مقابل مدرنیسم
نیست ، بلکه در تضاد با مدرنیسم و درمقابل جامعه مصرف گرایی است که آن را حمایت می
کند . ” او روش ها و مصالحی که نمادمدرنیسم است مانند استاندارد کردن ، پیش ساختگی
، فولاد ، بتن و شیشه را به عنواننشانه های تصنعی از یک حکم جزمی فراگیر می داند که
هنوز سعی می کنند انحصاری باشد وهر آنچه که مطابق آن نیست حذف کنند .

راب کریر ، برادر لئون ، که اونیز ازمعماران
سبک نئوکلاسیک محسوب می شود بر این نظر است که شهر های انسان مدار سنتی دراروپا در
اثر دو واقعه در قرن بیستم ، یعنی جنگ و مدرنیسم ، از بین رفتند و جایآنها را شهرهای
امروزین گرفتند که سنخیتی با انسان و خصوصیات روحی و فیزیکی اوندارند .

معماران این سبک ، معماری کلاسیک را یکمعماری لایزال ، بی زمان می دانند . اصولاین معماری همانند نظم ، تناسبات ، تقارن ،
هماهنگی و کمال که در زمان یونان باستانبرای خانه خدایان طراحی شده بود اصولی جاودانه
است . خدایان یونان باستان ، خدایانیبودند انسان گون در حد نهایت زیبایی ، کمال و جاودانگی
. لذا خانه آنها نیز میبایست دارای همین خصوصیات می بود . بدین لحاظ معماری کلاسیک
نیز می بایست یک معماریبدون نقص و ایراد باشد .

معبد پارتنان ( 447- 438 ق . م ) در آتن که می توان
آن رانماد شاخص معماری کلاسیک تلقی کرد ، معبدی است که تماما بر اساس اصول ریاضی وتناسبات
هندسی طراحی و اجرا شده است . حجم ساده و جزئیات این بنا زیبا گونه ایطراحی و اجرا
شده که حتی خطای چشم انسان نیز در آن اصلاح شده است . معبد پارتنانساختمانی به نظر
می آید که تمام خطوط افقی ان کاملا موازی و کلیه ستونها کاملاعمودی ، فاصله بین آنها
دقیقا به یک میزان ، قطر آنها به یک اندازه و عمق شیارهایروی ستونهای دور یک بنا از
پایین تا بالا یکسان است . باید توجه داشت که در معبدپارتنان یک خط مستقیم وجود ندارد
و تمامی نکاتی که ذکر شد و رسیدن به این حد ازکمال ، تنها با تنظیم و تصحیح دقیق هندسی
ممکن بوده است .

به لحاظ موارد اشارهشده در فوق ، شاهد بوده
ایم که در غرب همواره مکتب ها و سبک های مختلف فکری و هنریظهور کرده و پس از چندی مطرود
و به حاشیه رانده شده ، ولی معماری کلاسیک حضوری شاخصو پیوسته در کلیه دوران ها داشته
است .

 

خانه خدایان و یا به عبارتی ، معابدیونانیان
باستان منبع الهام بسیاری از ساختمانهای مهم در طی دوهزار و پانصد سالگذشته در غرب
بوده است . معابد ، کاخها و بناهای حکومتی روم باستان ، کلیساهایعظیم قرون وسطا در
عصر اقتدار مسیحیت ، کاخها ، ساختمانهای مدنی و کلیساها در زمانرجعت به کلاسیسیسم در
دره رنسانس ، کاخ ها و کلیساها در عهد اشرافیت باروک ، کاخها ، پارلمان ها و کلیساها
در عصر روشنگری و بعد از آن ، آسمانخراش های سر به فلککشیده اوائل قرن بیستم و ساختمانهای
حکومتی در عصر فاشیسم ، نازیسم و استالینیسم دربین دو جنگ جهانی ، همواره از معماری
کلاسیک الهام گرفته اند .

بدون شک این معماری به صورت الگویی بدون
نقص در تمامی اعصار برای بینش ها وتفکرات کاملا متفاوت ، از دموکراسی گرفته تا فاشیسم
و سوسیالیسم ، مورد توجه بوده واز آن تقلید شده است .

ساختمانهای ساخته شده به این سبک نیز کاملا
متنوع بودهاست . از این معابد بت پرستان تا کلیسای عظیم ، قصرهای باشکوه ، پارلمان
ها ونهادهای حکومتی ، بانک ها ، بیمارستانها ، پاساژها ، موزه ها ، ترمینال های مختلفبه
این سبک ساخته شده است .

یکی از پروژه های جالب توجه و موفق به سبک
نئوکلاسیک ، مجموعه مسکونی رودخانه ریچموند در کنار رودخانه تایمز 87-1985 (
Richmond Riverside Complex ) است . این مجتمع مسکونی
در لندن توسط کوینلن تری طراحی شده و شامل ادارات ، مغازها و رستورانهای متعدد است
. این مجتمع نه تنها لوکس و زیبا است و مورد توجه بازدیدکنندگان واهالی لندن قرار گرفته
، بلکه در بازار رقابت معاملات املاک ، توجه خریداران زیادیرا به خود جلب کرده و ساختمانها
به نظر می آید که متعلق به قرن 18 باشد ، ولی تمامامکانات و ضروریات مدرن در آن در
نظر گرفته شده است .

 

از دیگر معماران صاحب نام این سبک می توان
از دیمیتری پاپاداکیس ، آلن گرینبرگ ،رابرت آدام ، کلاف ویلیامزالیس و رابرت استرننام برد . در اینجا باید متذکر شد کهگرایشی آشکار به سمت معماری نئو کلاسیک و سنت گرایی
در بین معماران پست مدرن دیدهمی شود . معمارانی از گروه اخیر همچون رابرت استرن و دوبرادر
، رابرت ولئون کریر ،ساختمانهایی به سبک نئوکلاسیک طراحی کرده اند . همچنین کارهای
معمارانی همچون آلدوراسی و حتی رابرت ونچوری هم اکنون در مجاور طرح های معماران نئو
کلاسیک به نمایش گذاشته می شود . جالب توجه آن که فیلیپ جانسون – معمار مدرنیست و سپس
پستمدرنیست معروف – نیز خانه تئاتر جدید ( 84- 1981 ) در شهر کیلولند در آمریکا را
به سبک نئوکلاسیک طراحی کرده است . می توان گفت که در حال حاضر ، نظر معماران پست مدرنبه
اصول پایدارتر و جاودانه تر گذشته و تاریخ جلب شده است .



معماری پست مدرنیسم

 

پست مدنیسم پیکره پیچیده و در هم تنیده
و متنوعی از اندیشه ها ، آرا و نظریاتی استکه در اواخر دهه 1960 م . سر برآورد و بعدا
اندیشه های دیکانستراکشن
D econstructionو مکاتب فکری غرب از جمله فمینیسم و پسا استعمارگرایی و غیره جزواژه
پست مدرن فلسفی مطرح شدند .

پست مدرنیسم در سراسر اروپا و ایالات متحده
بهویژه در محافل آکادمیک و در میان دانشگاهیان ، معماران ، هنرمندان و حتی مجریانبرنامه
ها و تبلیغات و رسانه های گروهی و مطبوعات اشاعه و گسترش یافت . واژه پستمدرن گفتمان
های فراوان و متعددی را در پی داشته است ، روندی که همچنان ادامه دارد .

هابرماس معتقد است که ، کاربرد ” پسا”
بیشتر تداوم جریانی را ثابت می کند ، نهپایانش را ، همانطور که مقصود جامعه شناسان
از واژه پسا صنعتی را نشان می دهد و نهپایانش را .

در تفکر پست مدرن تاکید بر وجه محلی یا
بومی در مقابل قطب بندیجهانی و فردی ، عینی و ذهنی پیشی می گیرد و بر اساس همین دیدگاه
است که بر بازیزبانی نامتجانس و ناهمگن ، امور نامتوافق ، بی ثباتی ها و ناپایداری
ها ، گسست ها وتضادها تاکید دارد . تفکر پست مدرن هر گفتگو را به جای آنکه مکالمه یا
دیالوگی بیندو شریک بداند ، آنرا نوعی بازی و رویارویی بین دو رقیب می داند . در این
تفکراجتماع همگانی و جهانی به هیچ وجه یک آرمان با ایده آل محسوب نمی شود . تلاش مداومهستند
این است که ” بس کنید دیگر ، بگذارید همینطور بماند .” یا ” دست از
معنی سازیبردارید . “

در تفکر پست مدرن هنر صرفا یک تجربه زیبا
شناختی نیست ، بلکه روششناخت جهان است .

ویژگی شاخص هنر پست مدرن تاکید بر کلیشه
، تقلید هزل آمیز ازسبک های مختلف و اختلاط و امتزاج رنگ های مختلف ( کولاژ
Collage ) است . هنر دردنیای پست مدرن نه تعلق به چارچوب
ارجاعی و معیار داوری خاصی است و نه به پروژه یااتوپیای خاصی تعلق دارد . ایهاب حسن
نظریه پرداز پست مدرن با ترسیم و ارائه جدولیاز تمایزات بین دو جنبش مدرنیسم و پست
مدرنیسم به طراحی و نقشه پردازی دربارهمعدوده ها و مرزهای اندیشه پست مدرن اقدام کرده
است .

 

جدول تمایز مدرنیسم و پست مدرنیسم از دیدگاه
ایهاب حسن

مدرنیسم ، پست مدرنیسم

صورت ( صورت ربطی ، صورت بارز ) ……
ضد صورت ( صورت فعلی ، صورت بسته )

هدف
…………………………………………………………………… بازی

طرح ( نقشه )
…………………………………………… شانس ( تصادف )

سلسله مراتب
…………………………………………. فرآیند / اجرا /رخداد

حضور
………………………………………………………………… غیاب

تمرکز
…………………………………………………………….. پراکندگی

ژانر / مرز
…………………………………………………… متن / بین متن

ریشه / عمق ………………………………..
ریشه کاذب / (ریزوم ) / سطح

طراحان پست مدرن بر این عقیده هستند که
به راحتی می توان تاریخ را دور زد وتاریخ معماری را به شیوه هایی اصیل ، تازه و بدیع
مجددا به هم پیوند بزنند . آنان معموما جنبش های خود را در راستای حرکت های جدایی طلب
و فرقه گرایانه سوق دادند و ازجنبش های وسیع و گسترده حقوق مدنی و پیوند های انسانی
، که می توانستند موجب رشد ،ارتقا و استعلای محدوده ها و عرصه فعالیت های گروهی گردند
، دوری می جستند .

پستمدرنها فرانسوی این نوع نگرش به جهان
را به مثابه کشفی چشمگیر و کلیدی برای آزادی وسعادت در دنیای جدید پلورالیستی و چند
خدایی ارائه می کنند .

 

همانگونه که قبلامتذکر شدیم اندیشه پست
مدرنیسم سمت و سو و جهتگیری واحدی ندارد . بلکه در جهان متعددی سیر می کند ، مضامین
آن چندان با هم سازگار نیستند بلکه در اکثر موارد دچارتناقض ها و ابهام های آشکاری
هستند .

یکی از اساسی ترین مضامین مبحث پست مدرن حول
واقعیت یا فقدان واقعیت یا چندگانگی واقعیت می چرخد. هیچ انگاری مفهومی نیچه ایاست
که با معنای سیال و بی ثبات از واقعیت رابطه ی تنگاتنگی دارد . شعار “ مرگ خدا” ی نیچه به این معنی است که دیگر نمی توانیم به هیچ چیز یقین داشته باشیم . اخلاق دروغ
است و حقیقت افسانه .

 

از مهمترین مضامین پست مدرنیته می توان
به موارد زیراشاره کرد :

 

1- تردید در این باره که هرگونه حقیقت انسانی
، بازنمایی عینی و ساده ای ازواقعیت است .

2- توجه و تاکید بر نحوه کاربرد زبان از
سوی جوامع برای ساختنواقعیات مورد نظر خود ، اینکه جوامع چگونه از زبان برای ایجاد
واقعیات استفاده میکنند .

3- ترجیح دادن یا اولویت قائل شدن برای
بومی ( محلی ) ، عینی و اخص دربرابر ، جهانی ، انتزاعی و اعم.

4- تجدید علاقه یا توجه دوباره به روایت
داستانو داستان سرایی .

5- پذیرش این نکته که توصیف های متعدد و
متفاوت از واقعیت راهمواره نمی توان به شیوه ای قطعی و نهایی ، یعنی عینی و غیر انسانی
، در برابر یاعلیه یکدیگر به کار رفت .

6- تمایل به پذیرش و قبول چیزها آنگونه
که در سطح وظواهر قرار دارند ، به جای جستجو ( به سبک فروید یا مارکس ) برای یافتن
معانی ژرفتر .

اکثر این مضامین با هم جور بوده و مناسب
هم به نظر می رسند ولی معذلک ، وضعیتپست مدرن از نوعی تنش یا آشفتگی خاصی برخوردار
است ، از یک سو تمایل به سمت تجزیه ،پراکندگی و افتراق و از سوی دیگر جستجو برای یافتن
چارچوب های وسیع تری برای معانیاست .

 

معماری پست مدرن واکنشی است علیه چیزی کهفردریش استوواسر ( فرتیس هاندرتواسر F. Stowasser- Fritz
Hunderwasser
) نقاش معاصر اتریشی آن را ” استبداد خطوط مستقیم” خوانده است .

در معماری جدید تاکید بر خطوط منحنی ، تاکید
بر امور غیرقابل پیش بینی ، بر تزئین و تقلید هزل آمیز و بر زیبایی غیر کارکردی استوار
است .سطوح شفاف و آینه وار و هزارتوهای پیچاپیچ ، عناصر عمده ای در معماری پست مدرن
بهشمار می روند .
با ارگان معماری همراه باشید

 

در سمت دیگر جریان معمار لاس وگاس به چشم
می خورد که در فراگیریاز اغراق آمیزترین تعابیر معماری معاصر ، راه افراط را در پیش
می گیرد که تفصیل آنرا می توان در کتاب ” آموختن ( فراگیری ) از لاس و گاس (
Learning From Las Vegas ) اثر رابرت ونتوری دید
. در این سبک معماری به آمیزه متنوعی از سبک های مختلف برمی خوریم . نمونه بارز آن
ساختمان موسوم به قصر سزارها (
Caesara Palace) بامجسمه ها و تندیس های قدیمی و نگهبانان پارکینگ و پیشخدمت هایی که به سبک لژیونرهایروم
باستان لباس پوشیده اند ، است . در اینجا سیطره و سلطه تابلوهای متعدد نئون هایرنگی
پرزرق و برق که چشم هر مشتری را مفتون و محسور خود می سازد بر نماهای کمتردیدنی و نه
چندان تماشایی میزهای قمار و دستگاهای خدکار فروش اغذیه و نوشیدنی ، بهوضوح مشهود و
ملموس است .

عطف به تاریخ ، التقاط در سبک و شیوه های
بیان معماری ، رجوع به اقلیم (منطقه گرایی ، تحت تاثیر نیاز ارتباط معماری با محیط
و به ویژهاقلیم ) ، آزادی حس ترکیب ، عدول از مناطق عقلانی رنگ ، نشانه های شخصی یا
اجتماعیو بهره گیری از تمثیلهای دور و نزدیک و به طور کلی دستاورد پست مدرنیسم ، تازگی
وتنوع در شیوه های بیان معماری است .

 

نظریه پردازان پست مدرنیسم آلدوروسی و پائولوپورتوگزیدر ایتالیا هستند .

پست مدرنیسم دوباره به رسمیت شناختن حضور
،دنیا دوستی ، خلاقیت و تنوع است و البته معنویت عینیت یافته که یک جهت گیری کیهانیاست
بر اساس علم معاصر .

جنکز پست مدرن را به مثابه دو عنوانگی ،
یعنی نخبه وعامه پسند و جفت شدن این متضادها : سازگار و شورشی و نیز نو و کهنه ، دانسته
است .به قول او هنر پست مدرن متاثر از شبکه جهانی است و حساسیت همراه با آن ، کنایه
ای وجهانی و علنی شدن است .

پست مدرن را باید بر اساس پارادوکس آینده
(
Post ) وپیشین ( Mode ) درک کرد .

Late Modern , Post Modernهر دو سنت از حدود 1960شروع شدند و هر دو به افول مدرنیسم واکنش نشان
دادند .

 

دوره پست مدرن زمان انتخاب های مداوم است
. دوره ای که هیچ روش تثبیت شده ای را نمی توان بی خود آگاهیو کنایه دنبال کرد ، تمامی
سنت ها به نوعی اعتبار دارند .

پست مدرن اصولا تلفیق گزینشی هر سنت با سیاق
پیش از خود می باشد ، هم ادامه مدرنیسم است و هم فراتر از آنرفتن . بهترین کارهای پست
مدرنیسم ویژگی ابهام و کنایه را دارا می باشند و انتخابنامحدود ، کشمکش و گسستگی سنتها
را به تصویر می کشند ، زیرا این چند گانگی آشکارابر کثرت گرایی ما غالب است .

پست مدرنیسم را دوگانگی متناقض نما یا ابهامی
میدانم که نام دو رگه اش به معنی ادامه مدرنیسم و فراتر از آن رفتن می باشد و متاثراز
دهکده جهانی است و حس همراه با آن کنایه شهروندی جهانی شدن را در خود دارد .پست
Post ” بودن به معنی
برتر بودن ” است .

چارلز مور دو کتاب در مورد پستمدرن به نامهای
:
The Place Of House جایگاه خانه در سال 1976 و کتاب Body .
Memory & Architecture
بدن ، خاطره و معماری را در سال
1977 نوشت.

 

در موردپست مدرن 1- تنوع مجموعه عناصر از
نظر فرم ، اکلکتیسیسم . 2- جستجوی یک سنتز برایحل مسائل واقعی که تمام توقعات و مشخصه
های زمان را در برداشته باشد . 3- کوچکترینمعیار متدولوژیک ، پیروی از مسائل واقعی
و انتخاب روشی که از تفکر و حوصله حاصل میشود .

طرح موزه ملی لندن 1980: رابرت ونتوری به
همراه همسرش این مرکز را طراحیکردند . ساختمان 3 نما دارد . طراحی نمای ساختمان با
خصوصیات محله است : 1 – یکنمای سنتی که سمت یک موزه تاریخی قرار دارد . 2- یک نمای
مدرن که سمت خیابان وساختمانهای مدرن قرار دارد . 3 – نمای داخل کوچه که همگون با بافت
محلی است .

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *