"خِتَی"
"ترس وابُریدِه"
یکی از مراسمی که در گذشته، برای دفع و دورکردن ترس و از بین بردن آن در کودکان، برگزار می شد، روش "تُووِه تَش زده" بوده است.
به این مراسم"ختی یا ترس وابریده" می گفتند.
در سنت قدیمی، بهبهانی ها، برای رهایی کودکان از ترس های خیالی، معمولاً به این شیوه عمل می کردند:
"غروب جمعه، سر چهارراه یا در گوشه ای از کوچه و محلّه(ملّه) آتش روشن کرده و روی آن ساج یا همان تابه ی نان پزی(تُووَه)قرارمی دادند.
از طرف دیگر، ظرف آبی تهیه کرده (ترجیحاً کاسه) و در آب درون کاسه، چند عدد سکه انداخته و مقداری کاه هم در آب ریخته می شد.
بعد کاسه را در دست گرفته، سرراه می ایستادند و از هر رهگذری یا افراد حاضر می خواستند که آب دهانشان را در آب بریزنند.
بعد از آن، مادر و دختری دو طرف آتش ایستاده و بچه را از بالای آتش، دست به دست می کردند (معمولا سه بار).
بعد از آن، بلافاصله بچه را در چادر ی پیچیده و به خانه می بردند.
بعد از پایان مراسم، آب درون کاسه را روی تابه می ریختند، آب ریخته شده به هر شکلی شده بود، این گونه تعبیر می کردند که بچه ازآن ترسیده است.
و معمولاً شکل ایجاد شده را در بیش تر موارد به حیوانات ربط می دادند و تعبیرشان از ترس بچه، ترس از آن حیوان بوده است. و در نهایت، پول را، به مستحق می دادند."
گاهی هم این روش درمانی، برای کودکانی به کار می رفت که علت بیماری آن ها، موجودات خیالی بود.
در اصطلاح گویش محلی به این مراسم"ترس وابریده/ترس را قطع کردن"می گفتند.
ریشه یابی مراسم:
به احتمال قوی این رسم باید ریشه در "چهارشنبه سوری"داشته باشد. زیرا، پریدن از آتش به ویژه در چهارشنبه سوری به نیت"سلامتی" انجام می گیرد.
شاید علت حضور مادر و دختر هم در این مراسم به این علت است که بچه خود قدرت پرش ندارد و هم به خاطر قداستی است که مادر در ایران باستان داشته است و هنوز هم دارد.
کاهی که در آب ریخته می شود به نیت"منتقل شدن زردی و بیماری طفل به آتش"است و تداعی کننده شعر پرش از آتش چهارشنبه سوری"زردی من از تو، سرخی تو از من".
آب دهان افراد هم برای پیش گیری از چشم زخم یا احتمالاً چشم و نظر خوردن.
معمولاً رسم است که اگر کسی چیزی یا کسی در نظرش جلوه کند برای پیشگیری از چشم زخم به او، مقداری آب دهان خود را به طرف مقابل می زند.
پول هم برای صدقه و رفع قضا بلا بوده است.
اصولاً پرش از آتش در گذشته نوعی روش درمانی بوده که گاهی به این کار اقدام می کردند و معتقد بودند با این کار، بیمار بهبود می یابد.
برکه بی اُو، نُچ نُچَی، بارو نِمی، مشکا درسِّه
سال تووِه تش زده، سرما، کسی بعدی نِمی دو " استادعبّاس سلطانی"
با تشکر از گروه تاریخ و ادبیات بهبهان
نویسنده ی مطلب : مهدی نصریپور
دیدگاه دیگران (بدون دیدگاه)...
Leave a reply