• ۱۳۹۶/۰۹/۰۸ ۰۱:۵۲:۲۷
  • در اطلاعات معماری
  • توسط argan2
  • بازدید: 2912
  • اخرین ویرایش: ۱۳۹۶/۰۹/۰۸ ۰۹:۴۴:۵۷
  • چاپ نوشته هاچاپ پی دی اف
هویت در معماری

هویت در معماری

هویت در معماری

اَرگان معماری مینویسد: هویت را می توان تجلی فرهنگ در محیط دانست زیرا مکانها از انسان معنا می گیرند و انسان نیز مجموعه ای از باورها و اندیشه ها است که فرهنگ او را شکل می دهد و نمود و تجلی از فرهنگ انسان را در مکان و محیط می توان مشاهده نمود که همان هویت اوست.

امروز محیط اجتماعی شهر کمتر قابل درک است. شهر امروز دیگر الهام بخش هنرمندان نیست. شهر مدرن امکانات کافی برای زندگی را فراهم نمی آورد. خیابان ها و میدان ها دیگر جایی برای اجتماع مردم نیستند بلکه صرفاً وسیله ای برای ارتباط اند. امروز کاشانه، شهر و کشور آنچه را نزد انسان ارزش های برترند به او نمی بخشد یعنی همان تعلقات اجتماعی و محصولات فرهنگی. شاید فضا دیگر خنثی است و ارتباط خود را با خوشحالی و غم گسسته است و فضا هم برای ما زنده نیست زیرا به نظامی از مکانهای با معنا بدل نگردیده است. 

گوته این مسئله را این گونه بیان می کند: «مزرعه، جنگل و باغ برای من صرفاً فضا بودند تا اینکه تو عشق من، آنها را به مکان تبدیل کردی.» حال اینها چه ارتباطی با معماری و شهرسازی دارند؟ مکان یعنی جایی که ما به آن تعلق داریم تنها با حضور من انسان با معنا می شود و انسان نیز تنها با داشتن مکان با معنا خواهد شد و این میان حلقه اتصالی وجود دارد که به آن هویت گویند، پس هم انسان به مکان هویت می بخشد و هم مکان به انسان و محیط های ما تنها در صورتی به محیط های اجتماعی با معنایی بدل می شوند که امکانات غنی در تعیین هویت به ما ارزانی کنند و این همان هویت کالبدی (معماری بومی) است که به مکان معنای خودی می دهد و انسان را با مکان پیوند می زند و مکان و انسان دو جزء جدایی ناپذیر از هم می شوند.

 

هویت و معماری بومی

برای برقراری ارتباط میان هویت و معماری از سخنی از نوربرگ شولتز بهره می برم. شولتز در کتاب «معماری: حضور، زبان و مکان» از امر کیفی در زندگی سخن می گوید و آن را سویه مشترک هستی شناسانه ی میان ما انسانها تعریف می کند و هنر مکان (معماری) را همان چیزی می خواند که ما را به این امر کیفی نزدیک می کند. هنر مکان را می توان همان هویت مکانی و معماری معماری بومی دانست که حضور و وحدت اندیشه و احساس را در آن می توان یافت. همان وحدت میان امر عملی (کارکرد) و امر بیانگر (زیبایی) که لوکوربوزیه آن را از اصول معماری مدرن شمرده است.با ارگان معماری همراه باشید

شولتز در آثار و اندیشه های خود از هایدیگر متأثر بوده است، زیرا هایدیگر انسان را با واژه دازاین (Dasein) یا «هستی آنجا» با تأکید بر حضور تعریف کرد و گسست میان اندیشه و احساس را که از زمان دکارت بر سرتاسر جهان سایه انداخته بود از میان برداشت و انسان را از ناظر صرف بودن رهایی بخشید و در جهان هستی مشارکت داد و این اصل را تثبیت کرد که در معماری، وحدت میان اندیشه و احساس وجود دارد و اثر هنری به راستی کارکردی همواره احساس و عواطفمان را کامیاب می سازد و این نادرست نخواهد بود که بگوییم آنچه که کارکردی است زیبا نیز هست. می توان گفت معماری بومی صورت ویژه ای از تصویر جهان است، تصویری که محیطی که زندگی در آن روی می دهد را نه به شکل انتزاعی بلکه در پیکربندی شاعرانه و قابل دریافتی حاضر می سازد. معماری بومی، آشکارسازی تصویری از زندگی است و به تعبیری بیانگر مفهوم نزدیکی به مکان است و به نوعی ما را هر چه بیشتر، به یکی از مؤلفه ها و مشخصه های هویت بخش و معنابخش انسان نزدیک می کند.

 


نگاهی دیگر به هویت

 

هویت را می توان تجلی فرهنگ در محیط دانست زیرا مکانها از انسان معنا می گیرند و انسان نیز مجموعه ای از باورها و اندیشه ها است که فرهنگ او را شکل می دهد و نمود و تجلی از فرهنگ انسان را در مکان و محیط می توان مشاهده نمود که همان هویت اوست. شخصیتهایی مانند شولتز سعی در ملموس کردن این مفاهیم بلند انسانی (هویت و فرهنگ) داشته اند. حال ما سعی خواهیم کرد اندکی این مفاهیم را ژرف کنیم و نگاهی عمیق تر به فرهنگ بیندازیم.

«فر» به معنای شکوهِ نور ایزدی می شود و «هنگ» (آهنگ) هم به معنای قصب است و فرهنگ نیز به معنای قصب نور ایزدی (حرکت به سمت آن نور) و حرکت به سمت آن تکامل انسانی خواهد شد. (معمارها می گویند نور دختر خداست، بگذارید در همه جای معماری حضور یابد.) پس در نهایت می توان گفت که هویت انسانها نمودی از هویت متعالی و الهی شده است زیرا هویت را تجلی فرهنگ در محیط خواندیم و فرهنگ را هم قصب آن نور ایزدی، پس هویت نیز به نوعی با آن فرهنگ که قصب نور ایزدی است پیوند خواهد خورد. حال این هویتِ انسانها را در خود انسان و مکان می توان یافت (یکی از مشکلات معماری امروز دوری از این هویت متعالی و یگانه و تکیه بر هویتهای فردی است).

 

معنای هویت در معماری

فن و هنر معماری از مهمترین نشانه ها و و یژگیهای فرهنگ هر قوم و هر دوره تاریخی و نشان دهنده فضای زیست انسان در هر زمان می باشد.

معماری همیشه و در همه حال تابع اصول و ضوابط معین و شناخته شده ای است و پیوندی استوار و ناگسستنی با فرهنگ، الگوهای رفتاری و ارزشهای جامعه دارد و به همین دلیل است که سبک معماری هر دوره، انعکاسی از فرهنگ و هنر آن دوره محسوب می شود، همچنان که تغییرات در معماری با تغییراتی که در سایر عرصه های زندگی به وقوع می پیوندد متناسب است و این تغییرات لازمه معماری پویا و زنده است تا بتواند نیازهای جدید انسان را پاسخگو باشد.

به این ترتیب آیا می توان هویت معماری را در فرهنگها و سنت های جامعه که در هر دوره تاریخی شکل گرفته است جستجو کرد؟ یا اینکه هویت معماری چیزی جدا از سبکها و اصول معماری است؟

هر سبک جدید معماری بر اصول، روشها و سنتهای سبک های پیشین استوار است و به همین علت بین سبکهای گوناگون معماری در گذشته رابطه ای چنان محکم وجود دارد که مرزبندی در بین آنها دشوار به نظر می رسد. این نزدیکی اصول و روشها در بین سبکهای مختلف نشات گرفته از فرهنگ، سنن و الگوهای رفتاری مشابه افراد جامعه می باشد که با اندک تغییرات در شیوه های جدید زندگی و فرهنگ مردم که ریشه در زمان دارد، به علت پاسخگویی به نیازها جدید باعث به وجود آمدن سبکهای معماری می شده، زمان همیشه در حرکت است و آن قومی موفق است که نیازهای معماری جامعه را درک کند و زمان و مکان جامعه خود را بشناسد، معماری همیشه و در همه حال با زمان همراه و هم قدم بوده است، معماری همساز و همگام با زمان خود و این زمان است که بر اساس ماهیت خویش فرهنگها، سنن و الگوهای رفتاری را می سازد و یا تغییر می دهد، شاید معماری مبتنی بر سنت باشد اما دیگر متعلق به آن نیست. 

سنت متعصب حاصل یک جهان نگری مداوم و تقلیدی است که امروز منسوخ شده. آیا هنوز هم باید هویت معماری را در سبکها و اصول معماری گذشته جستجو کرد، مگر در اصول و سبکهای معماری اینگونه نبوده که هر سبک متناسب با زمان و نیازهای جامعه دچار تغییر و دگرگونی می شده، آیا می توان گفت که ظهور معماری جدید که بر اساس همان فرهنگ و الگوهای رفتاری انسان در زمان خویش و بر اساس نیازها و امکانات جدید و نه بر اساس فرهنگ، نیازها و محدودیتهای گذشته شکل گرفته است، باعث گسست پیوندهای محکم و استوار بین برخی از مظاهر و جلوه های زندگی با فرهنگ جامعه و در نتیجه از بین رفتن معماری سنتی و هویت معماری شده است؟

اگر اینگونه است تمامی سبکهای معماری که باعث رشد، پیشرفت و تکامل معماری شده است به دلیل آنکه سبک قبلی خود را دگرگون کرده و یا تکامل بخشیده معماری سنتی و هویت معماری زمان خویش را از بین برده است و اصولاً انسانها وظیفه نداشتند که عمر و توان خویش را صرف کشف یا اختراع و ایده های جدید و برپایی چنین دستاوردهایی نمایند و می بایستی گرایش به سنتها و راههای گذشته داشته باشند. 

تا حدودی می توان گفت که این دیدگاه، دیدگاه و نظریه سنت گرایان متعصب می باشد. هر چند با کمی تأمل می توان سنت گرایی آنان را با پیشرفت همان سنت در طول زمان به چالش کشید زیرا ممکن است که همان چیزی که امروز مدرن است فردا سنت شود. بسیاری معتقدند سنت چیزی در گذشته نیست، سنت همیشه با ماست و خواهد بود، سنت نیاز و اعتقاد ما در دورانی است که در آن به سر می بریم. پس اگر هویت معماری را در فرهنگ و سنت معنا کنیم، معماری که بر اساس فرهنگ و سنت و نیاز امروز و نه گذشته باشد معماری با هویتی است و این هویت همیشه با ماست و خواهد بود.


هویت در معماری ایران

 

گرچه صنعت ساختمان سازی در کشور در سالهای اخیر از رشد چشمگیری در ابعاد مختلف کمی و کیفی برخوردار و جلوه های بدیع و در عین حال منحصر بفردی (مانند برج میلاد) را از صنعت ساختمان سازی داخلی به تصویر کشیده اما شاید وضعیت فعلی معماری ایرانی را بتوان مصداق ضرب المثل معروف «کلاغ آمد راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم از یاد برد» دانست، چرا که در بسیاری از موارد، طراحی و ساختمان سازی کنونی کشور را نه می توان تابعی از الگوهای غربی و شرقی با ویژگی های یک ساختمان مدرن و پیشرفته به شمار آورد و نه اثری از فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی را در آن جستجو نمود.

علت این مشکل را باید در عوامل گوناگون مانند ضعفهای نظارتی، ضعفهای آموزشی و فرهنگی، اهمال کاریهای برخی طراحان و پیمانکاران، اغماض نابجای گروهی از کارفرمایان، بومی نبودن مصالح و عدم تطبیق آن با شرایط ایران، عدم استفاده اصولی و صحیح از امکانات و مصالح جدید، منطبق نبودن طرحهای جدید با فرهنگ ایرانی و اسلامی و از زوایای مختلف مانند: شرایط اقتصادی، تحولات فرهنگی و تغییر سلایق عمومی و امثال آن مورد بررسی قرار داد اما قطعاً برداشت نادرست از خلاقیت و نوآوری در طراحی ساختمانها را می توان به عنوان یکی از عوامل اصلی این نابسامانی ها و آشفتگی ها محسوب نمود زیرا به نظر می رسد به رغم دانش جدید و تجارب ارزشمند موجود و قابل دسترس، برای بسیاری از طراحان و مهندسین این عرصه، از مفهوم نوآوری و خلاقیت، تنها ارائه یک طرح متفاوت از اهمیت برخوردار است بدون آنکه سایر ضوابط و معیارهای علمی، عرفی و ارزشی مورد توجه قرار گیرد.


این در حالی است که در معماری ایرانی و اسلامی برخلاف معماری مدرن، نه تنها آداب و سنن ارزشی مانند: وضو گرفتن و دعا به هنگام کار، بلکه جلوه های هنری، بصری و معنوی نیز در طراحی و ساخت از اهمیت ویژه برخوردار بوده و به موازات آن، سایر عوامل و الزامات فعالیت در این عرصه از جمله: استفاده بهینه و کامل از فضای در اختیار، بومی بودن مصالح و تناسب آن با شرایط اقلیمی، حفظ یا جلوگیری از ورود سرما و گرما، جهت تابش نور خورشید و روشنایی مناسب و حتی موضوعاتی مانند: انعکاس صدا، مسیر باد و جریان هوا در داخل ساختمان یا قبله نیز بطور کاملاً ماهرانه ومنطقی مورد توجه قرار می گرفته است.

علاوه بر این در منازل قدیمی محل نگهداری مواد غذایی، آشپزخانه (مطبخ) و شبکه آب و فاضلاب و حتی محل احداث سرویس بهداشتی و یا مکانی مانند طویله برای چارپایان تابع، ضوابط خاصی بوده و در اکثر این اماکن اعم از شهری یا روستایی، نکات مذکور بقدری حسابشده و منطقی بکار گرفته شده که با توجه به نوع مصالح موجود و شرایط ساخت ابنیه در آن زمان، ضمن دسترسی آسان به بخشهای مختلف بیرونی و اندرونی ساختمان، بیشترین امنیت و آسایش و کمترین مزاحمت را از جهات مختلف از جمله: مکانیابی دقیق یا انجام اقداماتی مانند درختکاری مناسب برای اجتناب یا رفع اشرافیت ساختمانهای مجاور بمنظور محفوظ نگه داشتن اهل خانه از نگاههای نامحرم، برخورداری از چشم انداز مناسب، بکار بردن روشهای مناسب برای پیشگیری از انتشار بوهای نامطبوع در فضای داخلی خانه، جلوگیری از انتشار یا انعکاس مباحث خانوادگی به خارج از منازل یا حتی پیشگیری از نفوذ جانوران و حشرات موذی را برای ساکنین ایحاد می نموده است.

و از طرف دیگر با توجه به عدم برخورداری از تکنولوژی و مصالح جدید، با استفاده از تکنیکهای خاص مانند: طراحی سقفهای قوسی یا بکار بردن چوبهای مقاوم و منعطف در پیکره دیواره ها، در مواجهه با حوادث طبیعی از استحکام بیشتری نسبت به برخی از ساختمان های جدید برخوردار بوده است.

در این گونه اماکن معمولاً از نمادهای فرهنگ ایرانی مانند: زیرزمین، آب انبار، حوض و آبنما و یا باغ و باغچه با کاربریهای مختلف، از چنان مهارت و ظرافتی استفاده شده است که حتی انسان شهرنشین را نیز به نوعی از تأمین امکانات ضروری بی نیاز و از مواهب و جاذبه های طبیعی برخوردار می ساخته، به همین دلیل است که علی رغم گذشت سالها از ساخت منازل قدیمی در تهران و شهرستان ها، این گونه اماکن همچنان طراوت و شادابی خود را حفظ نموده و محیطی دلنشین و آرامش بخش را به ساکنین خود هدیه می دهند.با ارگان معماری همراه باشید

 

تفاوت معماری ایرانی اسلامی با معماری مدرن در حدی است که علی رغم ادعای دستیابی پژوهشگران این عرصه به فناوریهای نوین، بسیاری از ساختمانهای جدید بخصوص اماکن اداری (مانند ساختمان مجلس شورای اسلامی) معمولاً دارای فضاهای متعدد غیر کاربردی (پرت)، تاریک، کسالت آور و غیر ضروری ناشی از طراحی های غیر اصولی بوده و در بسیاری از موارد هیچگونه ارتباط منطقی و سازگاری بین اجزاء و بخش های مختلف آن وجود ندارد و گاهی به هنگام بهره برداری در مواجهه با مسائلی مانند: ناهنجاریهای صوتی ناشی از انعکاس صدا، نور نامناسب و یا انتشار بوهای نامطبوع فاضلاب، موتورخانه شوفاژ و یا بوی پخت و پز مواد غذایی در فضای ساختمان و لرزش ناشی از تردد خودرو به داخل پارکینگ ساختمان یا لرزش و صدای مربوط به دستگاههایی مانند موتور برق اضطراری یا موتورخانه شوفاژ، انجام برخی تغییرات بعدی در نقشه اجرا شده را اجتناب ناپذیر می نماید.


علاوه بر این، بسیاری از ساختمانهای جدید ایرانی با وجود استفاده از مصالح نوین، مرغوب و مطمئن و بکار بردن ضوابط جدیدی مانند: اصول پدافند غیر عامل و مقابله با زلزله یا ضوابط مبحث سیزده، از نظر استحکام فاقد شرایط لازم بوده و نه تنها درمقایسه با ساختمانهای احداث شده در کشورهای پیشرفته که بعد از صد سال عمر، برای تخریب آنها از قدرت کمپرسور و دینامیت استفاده می شود، بلکه حتی در قیاس با برخی از ساختمانهای قدیمی ایرانی نیز، از وضعیت مناسبی برخوردار نیستند. چرا که در بسیاری از این ساختمانها (مانند ساختمان اجلاس سران کشورهای اسلامی)، قبل از رسیدن مدت ساخت به ۳۰سال، فرایند فرسایشی و تخریبی به خودی خود آغاز می گردد، بگونه ای که تعمیرات و نوسازی مستمر را اجتناب ناپذیر می نماید.

هم اینک دست اندر کاران این عرصه در کشور، مدعی آن هستند که تمام تلاش خود را برای استفاده بهینه از فناوریهای نوین در ساختمان سازی بکار می برند اما در عمل ملاحظه می شود که این تلاشها بخشی و ناقص بوده و علی رغم وابستگی و ضرورت کاربرد و یکپارچه تجهیزات جدید در ساختمانهای مدرن، معمولاً بهره برداری از این فناوریها محدود و معطوف به امکانات و نکات خاص می گردد.

به عنوان مثال: استفاده از پنجره دو جداره و مسدود نمودن درزهای دربها و پنجره ها در منازل مورد توجه قرار می گیرد اما استفاده از سیستم تهویه مطبوع به فراموشی سپرده می شود، سیستم در بازکن تصویری نصب می شود، اما برای همراه شدن با تغییرات مستمر شبکه های نوین ارتباطی مانند اینترنت، طرح آینده نگرانه ای وجود ندارد، نصب شومینه یا احداث آشپزخانه OPENمورد تأکید قرار می گیرد اما به ضرورت آفتابگیر بودن و برخورداری از نور طبیعی توجه کافی نمی شود، از مصالح و تجهیزات جدید بهره می برند اما به آثار روانی و تناسب رنگ آنها با مکان مورد استفاده نمی اندیشند.

از جهت دیگر به نمای ساختمان با وسواس فراوان پرداخته می شود اما برای فرار از خطرات در مواقع اضطراری، طراحی مناسب صورت نمی پذیرد، به طراحی با اشکال هندسی متفاوت همت می گمارند اما برای رفع پیچیدگی فضاهای بی روح، زائد، کج و معوج و غیرقابل استفاده ناشی از این طراحیها که اسباب آزردگی روح و روان را فراهم و امکان بهره بردن کافی از نور طبیعی را ناممکن و یا حتی استفاده از فرش و چیدمان وسایل منزل را با مشکل مواجه می سازد، فکری نمی شود، از مصالح سبک مانند یونولیت در سقفها و دیوارها استفاده می شود اما حتی اصول اولیه استفاده از این امکانات، از جمله لزوم عدم اتصال آنها در فضای بین دو اتاق، نادیده انگاشته می شود، سونا و جکوزی و تجهیزات جدید برودتی و حرارتی در آنها تعبیه می شود اما کافیست در تابستان یا زمستان برای مدت کوتاهی برق آنها قطع شود تا مشکلات متعدد آنها نمایان گردد و همه این موارد تنها بخشی از 
دهها مشکل قابل ذکر در این زمینه است.


به این ترتیب نه تنها صنعت ساخت و ساز کشور بطور نسبی از یافته ها و دستاوردهای مدرن و استاندارد ساختمان سازی محروم شده است بلکه تقریباً بطور کامل تمام هویت و داشته های ارزشمند تجربی و تاریخی خود را نیز از دست داده است و همه این موارد در سایه کم توجهی دستگاههای ذیربط از دانشگاهها که مبداء فرهنگ سازی و آموزش محسوب می شوند تا دستگاههای مدیریتی، طراحی، مشاوره ای، پیمانکاری و نظارتی که متولی این بخش از توسعه کشور می باشند، رخ داده است.

حال سؤال این است که چه باید کرد؟

1) به نظر می رسد که دانشگاهها و بخصوص دانشکده های فنی مهندسی یا نهادهایی مانند سازمان نظام مهندسی و انجمن مهندسین ایران و امثال آن می توانند به عنوان نقطه شروع آموزش و فرهنگ سازی بیشترین نقش را در رفع این نابسامانیها برعهده داشته باشند.

2) توسعه پژوهش، تحقیق و مطالعه در مورد اصول، ضوابط و ویژگیهای منحصر بفرد معماری ایرانی اسلامی و یا حتی اجرای برنامه هایی مانند برگزاری مسابقات طراحی الگوهای بومی انواع ساختمانها، باغها، پارکها (بوستان) و سایر ابنیه با ویژگیهای معماری ایرانی اسلامی با رعایت ظواهر و محتوای کار یا فراخوان مقاله در این رابطه می تواند، تأثیر قابل ملاحظه ای در احیاء ارزشها، سنن و الگوهای مترقی معماری این مرز و بوم داشته باشد.

3) اعمال کامل و دقیق و مقررات و توسعه و تقویت نظارتها در این زمینه و بخصوص نظارت بر کار ناظران، موضوع دیگری است که باید مورد توجه موکد و جدی قرار گیرد.

4) تسریع در تهیه شناسنامه فنی ساختمانها همراه با درج نام عوامل اصلی ساخت و ساز از جمله، طراح، مشاور، ناظر فنی، معمار، مسئولین نصب و ساخت بخشهای مختلف مانند: تأسیسات، سیستم برودتی و حرارتی، روشنایی و اسکلت ساز برای فراهم نمودن امکان پیگیری اتفاقات و خسارتهای ناشی از سهل انگاریها عوامل مذکور، از طریق مراجع قضایی، اقدام دیگری است که می تواند بطور غیرمستقیم بخش عمده ای از الزامات افزایش کیفیت کارها را فراهم سازد.
۵) قطعاً یکپارچه سازی مراجع سیاستگذاری و بازنگری و اصلاح قوانین و مقررات نیز نقش اساسی در بهبود این وضعیت خواهد داشت.


در هر حال باید هنر ما این باشد که با بکارگیری استعدادهای موجود و استفاده از فناوری نوین، دانش و داشته های تجربی و تاریخی ایران اسلامی را با نیازهای جدید جامعه تطبیق داده و کامل نموده و به معیاری فراگیر و جهانی برای دیگران تبدیل نماییم نه اینکه با تقلید کورکورانه و ترکیب نادرست و غیرمنطقی دستاوردهای جدید با تجارب داخلی، زمینه های نابودی این علوم ارزشمند و بومی را فراهم نماییم.


هویت و معماری معاصر ایران

مفهوم هویت، درست در جایی که به لحاظ نظری انتظار می رود به سامان برسد، به موضوعی بسیار مبهم، پیچیده و چند وجهی تبدیل می شود. اندیشمندان بسیاری، در دوره ی معاصر درباره ی هویت ایرانی و ابعاد نظری آن بحث کرده اند. در اکثر موارد، این مباحث تا آنجا پیش رفته که مولفه های هویت ایرانی را آیتم بندی کرده و توضیح داده اند، اگر چه دیدگاهها بسیار متفاوت است. اما این سوال مطرح است که اگر بتوان در حوزه ی فرهنگ، مولفه های هویت ایرانی را به دقت آیتم بندی کرد و توضیح داد‌‍، انتظار می رود در عرصه ای که مظاهر فرهنگی، تجسم مادی می یابند (معماری) این مولفه های هویت بخش، به گونه ای سامان یافته بروز پیدا کنند.

دکتر سروش در مقاله ای تحت عنوان سه فرهنگ، این عبارت را مطرح می کند که "هویت فرهنگی سیال ما از سه فرهنگ دینی، ملی و غربی تغذیه می کند و نیز همواره خود را پالایش می کند".

 

اگر بخواهیم این نگاه را به عرصه معماری، به عنوان تجسم مادی مظاهر فرهنگی تعمیم بدهیم و از این راه به مفهومی به نام هویت ایرانی نزدیک شویم، تصور می کنم درست در همینجاست که گریزپایی مفهوم هویت خود را به رخ می کشد.

این سه فرهنگ چه نسبتی با یکدیگر برقرار می کنند؟ آیا ما با سه پدیده ناهمسو مواجهیم؟ آیا این سه پدیده در عرض یکدیگر قرار گرفته اند یا در طول یکدیگر؟ اگر این سه فرهنگ در یک سطح قرار دارند و اصطلاحاً هم عرض هستند، به تعبیر معماران نسبت اختلاط آنها چیست و دانه بندی این اختلاط به چه صورت است؟ تا پیش از اولین برخوردهای ایران با جهان عرب، دو فرهنگ دینی و ملی، در عرصه معماری، به نوعی وحدت و تداوم رسیده اند. کمتر کسی پرسشی به نام هویت را درباره ی معماری تاریخی ایران مطرح می کند و اگر هم پرسشی مطرح شود، عام نیست و در مواردی خاص طرح می شود. آیا فرهنگ غربی (به زعم دکتر سروش) در جبهه مقابل دو فرهنگ مذکور قرار دارد؟

رامین جهانبگلو معتقد است ایران امروز تمدنیست که با سه لایه ی فرهنگ و تمدن ایران باستان، فرهنگ و تمدن اسلامی و بالاخره لایه ی فرهنگ و تمدن مدرن درگیر است و هر ایرانی می کوشد تا به نوعی این درگیری متافیزیکی را در وجود خود حل کند. در نگاه جهانبگلو، فرهنگ و تمدن مدرن، جایگزین فرهنگ و تمدن غربی دکتر سروش شده است. در نگاه جهانبگلو مدرنیته اتفاقیست که دیگر از انحصارات غرب نیست.

 

هویت معماری معاصر ایران از زبان بزرگان

 

با آغاز مواجهه با دنیای غرب و پیدایش واژگان دوگانه سنت و مدرنیته یا فرنگی، ایرانی، مباحثی در باب هویت، در تاریخ معاصر ایران در حوزه‌های مختلف به ویژه معماری زاده و با گذشت زمان با رویکردهای گوناگون و در برخی موارد متضاد و رو به رشد، برای درک مضمون بحثهای هویت، جدا از نظرات مطرح شده معماران، شهرسازان و صاحب نظران به ویژه در سالهای اخیر، محورهای اصلی زیر استخراج شده است.

هویت موضوعی است که قلمرو سیاسی به حیطه معماری تراوش کرده است. پرسشهایی همچون ما به کجا تعلق داریم، چه هستیم، به کجا می‌رویم به اشکال گوناگون و مرتبط با فرهنگنها، ادیان و مذاهب یا ملل و کشورهای خاص و معین مطرح شدند. در ایران موضوع هویت در چالش جامعه با معاصر شدن و به تعبیری دیگر فرنگی شدن از دو قرن پیش در محافل حکومتی و روشنفکری بحث غالب شد، این روند در دوره بعد از انقلاب مشروطیت و دوره رضاخان به شیفتگی به معماری فرنگی و نهایتاً سیطره معماری غرب و مدرن انجامید.

اما در دوره‌‌های اول، شالوده و کالبد معماری ایرانی حفظ و روش آن تزئینات و صورتهای ایرانی رون آن چسبیده شده با این همه در واقع تا امروز هیچگاه اندیشه بازگشتن به هویت معماری ایرانی فراموش نشده است، پس از انقلاب به دلیل وقفه در تمامی حرکتهای گذشته جامعه مباحث مربوط به هویت تعمیق بیشتر نیافت. در سالهای ابتدایی هر چیز مربوط به گذشته، منفور تلقی می شد و موضوع هویت با پسوند معماری اسلامی یا معماری سنتی مورد توجه خاص قرار گرفت. طرح دوباره پرسش هویت به ویژه در یک دهه اخیر و تبدیل آن به یکی از معیارهای نقد معماری و شهرسازی در محافل تخصصی و عمومی می‌تواند بازگشت به آن را توجیه کند.


"نادر اردلان (معمار)"

 


رویکرد عرفانی اردلان به معماری و تلاش او در رسیدن به وحدانیت وجودی، تعریف او از هویت را در مقایسه با تعاریف دیگر متفاوت ساخته است او تحت تأثیر اندیشه لویی کان که هویت معماری را ساختن پلی بین عناصر ملموس و عناصر ناملموس دانسته، هدف از معماری را سیر از جسم به روح می‌داند اردلان هویت را واحد، ازلی و متصل به عالم ملکوت می‌داند، به اعتقاد او به مثابه نمود فرهنگ یا به تعبیر او راه ویژه برای رسیدن به عالم ملکوت یکی از عوامل اصلی طرح معماری است. او معمار را صاحب کهن الگوهای شخصیتی و رسالت او را خلق معنویت و روحانیت بر اساس اصول معماری عرفانی ایران می‌داند.


"جهانشاه پاکزاد (شهرساز)"

 


او تشخیص هویت را فرآیندی حیاتی بین عینیتی موجود با داده‌هایی از آن در ذهن می‌داند، به عقیده او تشخیص هویت در واقع نوعی ارزش‌گذاری یا تعیین کیفیت است که ارتباط کامل با اندوخته‌های ذهنی فرد و گروه، از تجربیات مستقیم یا فرهنگ، سنت و زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی آنان دارد. هویت فضا نه معنای تکراری و سنتی بودن صرف آن و نه نوآوری محض است. 
وی دستیابی به هویت فضای شهری را با صفاتی نظیر راحتی، خوانایی و تعلق، ممکن می‌داند و وجود فضاهای قدیمی در شهرهای امروزی را عاملی برای زنده ماندن خاطره‌ها و حافظه‌های فردی و جسمی می‌داند. همچنین صرف وجود کالبد خاطره انگیز و معنادار را لازمه احراز هویت ندانسته، بلکه مراوده اجتماعی و فضایی را به عنوان شرط لازم برای هویت معرفی کرده است.


"کامران صفامنش (معمار)"

 


به عقیده صفامنش هویت امروز در قالب احاله به یک دوره معین تاریخی محدود نمی شود. صفامنش در تعریف هویت ملی از بازگشت به معماری اصیل ایرانی یاد کرده و این بازگشت را مشخصه تلاش ایرانیان در همه دوران تاریخی معماری ایران دانسته است. به عقیده او، پرسش از هویت در عرصه معماری از چالش میان دو رویکرد ایرانی بودن و معاصر بودن زاده می‌شود و اینکه معماری ما چقدر باید برگرفته از معماری ایرانی یا بومی باشد و چقدر وابسته به تکنیک و اندیشه‌های معاصر دنیا، او هویت را ویژگی خاص تفسیر کرده که قابلیت ارجاع به خود را دارد. توجه به هویت تعیین توجه به چیزی که در بطن معماری ما وجود دارد، توجه به حال و هوا یا طعم و عطرش و هویت امروز ایران را حاصل جمع هویت ملی و جهانی می‌داند و بر نقش سفارش دهندگان، حامیان و کارفرمایان در هویت‌بخشی به معماری تأکید می‌کند.


"ایرج کلانتری (معمار)"

او ضمن اشاره به ارتباط هویت و کیفیت اثر بر دو نکته تأکید می کند: ابتدا انعکاس شخصیت‌ معماری در اثر معماری، همچنان که آثار معماران شهیر دنیا را به نام ایشان می‌شناسیم سپس بار فرهنگی اثر و تعلق آن به یک نهضت فکری و جامعه‌ای خاص، چنین هویتی ممکن است از طریق سیاستهای دراز مدت نظام و اجرایی در جهت نقد و تحلیل آثار متنوع معماری در جهت دستیابی به الگوهای هویت‌بخشی در فرآیندی تاریخی به دست آید.

 




"هادی میرمیران (معمار)"

میر میران علاقه‌مندی خود را به موضوع هویت چنین بیان کرده است: 1- همه آثار بزرگ معماری بر اساس اندیشه مدون و روشن شکل گرفته‌اند، اندیشه‌ای که ریشه در جهان‌بینی، اسطوره و سنت و عادت دارد و باعث تعلق معماری به تمدن و قومی مشخص می‌شود. درک اندیشه نهفته در پس هر اثر معماری به درک هویت می‌انجامد و به تعبیر ایشان: اگر ما به درستی به اندیشه زمان خود مسلط شویم یا به عبارت بهتر اندیشه روشنی برای امروز وجود داشته باشد شاید معماری راحت‌تر بتواند هویت خود را باز یابد.

 


2- توجه به معماری از توجه به میراث معماری ناشی می‌شود که روح آن در تاریخ ما ثبت بوده و نباید نسبت به این میراث گویا بی اعتنا بود، میراث معماری در برگیرنده صفاتی از معماری است که روح معماری ایرانی از آنها انباشته بود و امروزه نیز قابل پیروی است.

3- هویت به عنوان پیش‌زمینه‌ای برای معماری امروز ایران می تواند جایگاه ما را در بستر معماری امروز جهان مشخص کند.

 



"بیژن شافعی (معمار)"

شافعی هویت را به مجموعه چیزهایی تعبیر می کند که انسان به آن تعلق داشته است (نوستالژی): درک دیگری از همین جهان به ما می‌آموزد که انسان همواره به آنچه که بوده، می‌اندیشد، گذشته خاطرات، دوستان قدیمی، تابلوی کهنه، کوهی یادمانی، دریاچه‌ای محلی، گل و گیاه، فضای آشنا و خلاصه سرزمین و بوم، یعنی آنچه که انسان به آن تعلق دارد و همه جنگها و دعواها را برای استقلال آن فرهنگ و آن مکان به جان می‌خرد. او همچنین نیازهای انسان را به دو وجه عمده تقسیم می‌کند، یکی که باعث تحول می‌شود، تقاضا و نیاز انسان برای افق‌های دور دست و عرصه‌ها و پدیده‌های نو و ناشناخته است و دیگری گرایش به هویت، فرهنگ و سرزمین (بازگشت نوستالژیک) به عقیده او تعامل میان هویت و افق‌های دور دست چالش پیش روی معماران در آفرینش معماری است.

 


"علی اکبرصارمی (معمار)"

او در بیان سیر تحول نقد معماری ایران، از هویت به عنوان مظهر تناقضات در معماری ایرانی یاد می‌کند در زمینه پرداختن به تناقضهای درونی آثار معماری و نیز معماری جدید مخصوصاً معماری جدید ایران، مملو از تناقضات و چندگانگی‌های درونی است که غالباً موجبات اغتشاش را فراهم کرده است. بحث سنت و مدرنیته و هویت، هنوز از عوامل ایجاد تناقض در آثار معماری امروز ماست.

 

صارمی در تعریف هویت، آن را با تاریخ گرایی همسان می داند و هر دو را محصول تفکر پست مدرنیسم می‌خواند او برخی از آثار معماری معاصر ایران را تلاش برای خلق نوعی هویت معمارانه تلفیقی می داند و در پاسخ به جست و جوی هویت در آثار خویش می‌گوید: من فرم یا سمبل خاصی را پیدا نکردم که با قرار دادن آن در پروژه کار، ایرانی شود. کره زمین و اختلافات موجود بین کشورها کم کم در حال از بین رفتن است و هویت جهانی بین نسل جدید شکل می‌گیرد، نسل جدید به گذشته تمایلی ندارد.


به اعتقاد او:

 

ابتدا باید از مظاهر جهانی شدن بهره‌ برد بعد باید دید که با هویت چکار می توانیم بکنیم، هویت بعد از جهانی شدن مطرح می‌شود.از آنجا که به اعتقاد صارمی، هویت نسبتی قدرتمند با گذشته دارد. راه حل ظهور هویت در معماری را به اقتباس سمبلیک از گذشته مصور کرده است. این اقتباس گاهی انتزاعی و برگرفته از قضایی ذهنی و شاعرانه و گاهی مستقیم و بدون بروز پیچیدگی و ابهامات زیرکانه است.


هویت معماری اسلامی

معماری اسلامی برگرفته از زبان قرآن است و عمق و غنای تمدن اسلام را با بهره‌گیری از روح معنویت نشان می‌دهد. این امر به گونه‌ای است که اعتقاد به توحید و ایمان به تعالیم اسلام به عنوان اندیشه زیبایی‌شناسی دین اسلام در معماری اسلامی تجلی می‌یابد.

ارتباط معماری با دین اسلام نشانه اعتقاد به توحید، ایمان و عمل به آموزه ها و تعالیم دین اسلام است. اندیشه توحیدی مبنی بر اعتقاد به خدای واحد سبکی بود که در اکثر هنرهای اسلامی به عنوان موضوعی بکر به کار می رفت. معماری اسلامی هنری بود که نه تنها در اماکن دینی چون مساجد مورد استفاده قرار می گرفت، بلکه از آن در مدارس، ضریحها و قصرها و حتی خانه ها و حمامها نیز بهره گرفته می شد.

مقیاسهای ریاضیات و هندسه در معماری اسلامی بسیار مورد توجه بود. دورانی که معماری اسلامی در اوج رشد و شکوفایی خود بود، ارتباط معنوی شایسته ای با نیازهای انسان، شرایط زندگی و اجتماعی زمان خود برقرار می کرد. بنابراین می توان گفت که معماری اسلامی با روح تمدن اسلام تطبیق داشت.

وحدت و تنوع در معماری اسلامی شاید از برجسته ترین ویژگیهای آن باشد. این وحدت عامل اساسی توسعه و تکوین هویت معماری اسلامی و تأسیسات دینی به شمار می رود. به طوری که شیوه های معماری اسلامی در هر یک از کشورهای اسلامی متفاوت بوده است، اما وحدت در آنها به خوبی مشاهده می شود. حتی در ساختمانهای دینی که در پاریس، لندن، مونیخ و دیگر شهرهای اروپایی به شیوه معماری اسلامی ساخته می شد، هویت اسلامی کاملاً مشخص است و نشان می دهد که اسلام در اروپا اشاعه یافته و مسلمانان به ویژه معماران اسلامی بیشترین نقش را در ارائه تمدن و هویت اسلامی داشتند.

 




اصالت و هویت ملموس معماری اسلامی

میراث معماری اسلامی ثروتی تمدنی به شمار می رود که با توجه به شرایط عصر و تحولات تمدنی ویژگیهای خاص خود را بر اساس نگاه و دید معنوی و دینی خود حفظ کرده است. از آنجایی که هنر معماری نشانگر هویت فرهنگی و تمدنی به همراه ویژگیهای ابداعی و زیبایی به شمار می رود، باید اصالت معماری اسلامی را در دین اسلام جست.

 

معماری اسلامی تا حدی مورد توجه بود که با ظهور اسلام و علاقه مسلمانان به ساخت مسجد و استقبال آنها، تلاش کردند تا از این هنر نه تنها در بنای مساجد بلکه در کاخها، کوخها، ساختمانهای شهری، حمام و دیگر بناها از آن بهره برند. بنابراین معماری اسلامی طی زمان کمی توسعه و رشد چشمگیری یافت و اینک با گذشت قرنها و ایجاد معماری مدرن غرب باز هم معماری اصیل اسلامی جایگاه زیبایی و ابداعی خود را حفظ کرده و نشانه های تمدن و فرهنگ اسلامی در آن به صورت قابل ملاحظه ای نمایان است

اگر چه نو آوری در معماری غربی بسیار زیاد است و شهرها از طرحهای مدرن استقبال زیادی کردند اما معماری مدرن از زبان معماری اصیل جدا شده و بی هویت و بدون زبان تاریخی پیش رفت که این امر منجر شد تا انسان به معماری خاصی رجوع کند که نه تنها هویت داشته باشد بلکه با محیط تاریخی و اجتماعی بشر منسجم باشد و با داشتن زبانی شیوا گذرگاهی برای هویت بشری را ایجاد کند.

این امر زمینه ای فراهم کرد تا اصالت معماری اسلامی و آنچه که پس از نوآوری ایجاد شده بود، حرکتی جدی را آغاز کند و زمینه ای برای دیدار استادان، دانشجویان و محققان معماری اسلامی را فراهم کرد تا به فرهنگ و تمدن اسلام بیشتر توجه شود.با ارگان معماری همراه باشید


بنابراین در این راستا آنچه که مهم به نظر می رسد، اطلاع رسانی تاریخی درباره هنر معماری اسلامی است که متأسفانه غربیها بیشتر به تاریخ معماری مدرن پرداخته اند تا مسلمانان به تاریخ معماری اسلامی. از سوی دیگر ترجمه و تألیف کتابهایی در ارتباط با معماری اسلامی به زبانهای مختلف نه تنها زمینه ای برای شکوفایی معماری اسلامی را فراهم می کند بلکه بستری برای معرفی معماری اسلامی در جهان ایجاد می کند.
هر چند گروهی از مسلمانان به تاریخ معماری اسلامی و یا اساس زیبایی و فلسفه معماری و هنر اسلامی پرداخته اند، اما باید این گرایش بیش از پیش شود.

اما عملکردی که برخی از کشورها و شهرهای تاریخی دارند اهتمام آنها را به هنر معماری اسلامی نشان می دهد که تدریس درس معماری اسلامی در شهرهای تاریخی چون اصفهان و قاهره نمونه ای از آنها است که با این اقدام اهمیت معماری اسلامی با فعال سازی عملیات ترمیم و بازسازی این اماکن نمود بیشتری یافته است.


به گزارش ارگان معماری به نقل از خبرنگار مهر، هنر معماری اسلامی هنری است که بر پایه دین گام بر می دارد و اولین جرقه های توسعه آن، زمانی بود که مسلمانان هنگامی که کشوری را فتح می کردند نه تنها اندیشه اسلامی بلکه معماری اسلامی را در میان کشورهای فتح شده اشاعه می دادند، چرا که اساس این فتوحات توسعه اندیشه اسلامی و ظهور اندیشه زیبایی شناسی بوده است.
اولین حاکمان مسلمان اموی به معماری اسلامی اهمیت به سزایی می دادند و در ساخت مساجدی چون مسجدالاقصی، مسجد دمشق و مسجد قیروان از آن بهره می گرفتند و دیوارها، درها، ستونها، پنجره ها، سقف و گلدسته های مساجد را با سنگهای قدیمی زیبا و با کاشی های تزئینی می آراستند.

 


در دوران عباسیها معماری اسلامی به دلیل نفوذ فرهنگ فارسها و ترکها تنوع بسیاری یافت، اما بر بافت معماری اسلامی تأثیر نگذاشت. آنها در دیوارهای ساختمانها و بناهای اسلامی علاوه بر استفاده از تزئینات خاص و متنوع خود، از خطوط مختلف کوفی، ثلث و نسخ نیز برای تزئین بهره مند می شدند.

 


بنابراین می توان گفت که معماری اسلامی معماری مستقلی است که همه عناصر زیبایی معماری را با در نظر گرفتن ویژگیهای اسلامی در خود جای داده است به گونه ای که هویت و فرهنگ اسلامی را به تصویر می کشد.

 

اشتراک

دیدگاه دیگران (بدون دیدگاه)...

Leave a reply

نام:: فیلد اجباری.
آدرس رایانامه: فیلد اجباری. غیر فعال
وبسایت::
کد امنیتی:: فیلد اجباری.
دیدگاه: فیلد اجباری.