• ۱۳۹۵/۰۶/۱۶ ۰۰:۰۱:۰۴
  • در فرهنگ و آداب و رسوم مردم بهبهان
  • توسط argan2
  • بازدید: 2055
  • اخرین ویرایش: ۱۳۹۵/۰۶/۱۹ ۱۸:۵۷:۴۶
  • چاپ نوشته هاچاپ پی دی اف

مراسم خرمن کوبی در بهبهان ( اوخوو بِلِلو)

مراسم خرمن کوبی در بهبهان

درهمسایگی مامردباغبانی به نام" مندال "باخانواده اش زندگی می کردکه به دلیل حرفه اش به او "دهدمندال" می گفتند. خانواده ای زحمتکش،بی آزار ومهربان بودند. این خانواده از دونظر برای پسربچه های محل مورد توجه بودیکی این که آن ها چند الاغ داشتندکه بچه های محل با آن الاغ سواری می کردند. دیگر این که گاهگاهی درمنزل ایشان اوخو (خرمن کوبی) برگزار می شد.

گاهی وقت ها خانواده "دهدمندال" یکی دو بنه خوشه گندم یاجو به منزل می آوردند."بنه" وسیله تور مانندی بود بودکه ازموی گوسفنددرست می کردند ودر دوطرف آن چوبی وصل می کردند وکاه یا خوشه ی گندم یا جو را درآن می گذاشتند و به هم می بستند وبا الاغ حمل می کردند.

خانواده "دهدمندال" خوشه گندم یا جو را برپشت بام به شکل دایره پهن می کردند واز بچه های محل می خواستند که بیایند وعملیات اوخو را انجام دهند.

برای ما در آن سن وسال تفریح لذت بخشی بودبچه ها هم از خدا می خواستند.

برنامه" اوخو"ازاین قراربود که بچه ها برروی خوشه ها پشت سرهم می ایستادند ووضمن دورزدن روی خوشه ها ولگد کردن آن ها اشعار والفاظی آهنگین برزبان می آوردند این الفاظ وابیات معمولا توسط زن صاحب خانه صورت می گرفت وبچه ها هم آن راتکرار می کردند.

عملیات" اوخو "معمولا توسط پسر بچه ها صورت می گرفت اما گاهی وقت ها زنان ودختران محل هم می آمدند وهمه با هم اوخو بازی می کردند.خواندن این الفاظ وابیات آهنگین برای تشجیع بچه ها بود که بهتر وسریع تر عملیات اوخو را انجام دهند.

اوخو یا خرمن کوبی در صحرا توسط حیوانات صورت می گرفت .چند الاغ را ردیف می کردند وبرروی خرمن ها به حرکت در می آوردند.یک نفر را استخدام می کردند که همراه الاغ ها حرکت کند ونگذارد متفرق بشوند .به این شخص

"گوگلمو"می گفتند.در بعضی از نقاط کشورمان این کار را با گاو انجام می دادند.وسیله ای چوبی را به گاو وصل می کردند وبر روی خرمن ها می کشاندند لرهای بختیاری به این عمل "آخون"یا"آخو" می گفتند اما اوخو دربهبهان ببیشتر لگد کوبی خرمن توسط انسان را تداعی می کند.

زن صاحب خانه می خواند:

"هرکیش اوخو که خارکی می دم"ما هم همین لفظ را تکرار می کردیم.دنباله اش می خواند:"هرکیش اوخوکه نارکی می دم" ما هم با آن که نه خبری از خارک بود و نه نارک(وعده سرخرمن) همان لفظ را تکرار می کردیم.

بهترین بخش عملیات اوخو آن بود که قرار می گذاشتند سریع برروی خوشه ها بدوند وهرکس زمین بخورد یک مشت به او بزنند ویک نیشگون از او بگیرند.لذا زن صاحب خانه می خواند:

"هرکی افتا یه مشتی و یه تی ت نی" (تی ت نی: نیشگون)ما هم همان را تکرار می کردیم.گاهی وقت ها کسی زمین نمی خورد وبچه های شیطون به همدیگر پشت پا می زدند یا یکدیگر را هل می دادند وهرکس به زمبن می خورد همه به او هجوم می آوردند و هرکس یک مشت به او می زد ویک نیشگون از او می گرفت. البته هم مشت ها آهسته نواخته می شد وهم نیشگون ها آهسته گرفته می شد.اما بعضی بچه های فضول مشت را محکم می زدند.سازنده ای الفاظ والحان معمولا خود بانوان بودند یکی از این الفاظ "دشادشاده"بودکه معنی اش را نمی دانم شاید به معنی دوشادوش هم حرکت کردن باشد وشاید هم اسم خاص باشد.زن صاحب خانه می خواند:

"دشا دشا ده مرگ زن زشت پر سری رشک"

واژه ی زشت حالت ایهام گونه ای دارد چرا که درگویش مردم بهبهان زشت علاوه بر بد گل ونازیبا وبدترکیب،معنی بداخلاقی وبد رفتاری را هم داردمثلا وقتی گفته می شود "فلونیش یه بچی زشتی هه"بچه زشت یعنی بچه فضول وناسازگار وآزاررسان است نه بد قیافه،

رشک نوزاد شپش است که درزمان قدیم به دلیل این که درمنازل حمام نبود مردم کمتر حمام می کردند علاوه بر این لباس ها را با گردی گیاهی به نام اشنونگ می شستند وسرراهم باپر کنار می شستند.به این دلبل شپش فراوان بود درآن زمان مادران سر کودکانشان را برزانوانشان می گذاشتند وشپش ها را از سر کودکان همراه با خواندن ابیات والحانی بیرون می آوردند وبا دو انگشت شست می کشتند(دلتوپاکی بو)

ابیات" دشا دشا ده "به گویش بهبهانی بوداما یک بیت آن به گویش لری بود که می گفت:

"دشا ومونه زینی گاپونه"

یعنی دشا از خودمان است اوهمسر گاپون(گاوچران یا نگهبان گاو)است.

که ممزوج بودن اشعار بهبهانی ولری دراین جا هم نمود پیدا می کرد.

به نظر می رسد "دشا" دراین جا اسم خاص باشد.

پس از یکی دوساعت که خرمن خوب کوبیده می شد زن صاحب خانه اعلام آتش بس می کرد اما بچه های پر انرژی دست بردار نبودند.آن موقع یا باهم کشتی می گرفتند یا برروی خرمن پشتک می زدند.

درصحرا خرمن کوبیده شده را درمعرض باد ملایمی قرار می دادند.این کار به

وسیله چوب چند شاخه ای که به آن "جنگر"می گفتند صورت می گرفت که خوشه های کوبیده شده را به هوا پرتاب می کردندتاکاه ازگندم جدا شود زیرا کاه سبک تر از گندم بود وبافاصله از گندم قرار می گرفت. کاه برای مصرف حیوانات درکاهدان ها می ریختند

اما درمنزل به وسیله آردبیز غربال می کردندو گندم ها را درظرفی استوانه ای به نام "تکل" می ریختند."تکل" از کاه وگل ساخته می شد.قسمت بالایش را می پوشاندند وگندم را از دریچه ی کوچکی که پایین تکل بود بیرون می آوردندو در این دریچه کهنه می چپاندند.

ظرف بزرگ تر از تکل، "کراخه" نام داشت که از برگ خرما درست می کردند. زمانی از کراخه استفاده می کردند که بخواهند گندم را بفروشند یا مصرف یک سال خود را انبار کنند.

کراخه درادبیات عامیانه بهبهان نماد بزرگی بود . انسان چاق وگنده را به کراخه تشبیه می کردند و می گفتند:

"فلونی می کراخی"

معمولا تکل وکراخه درطنبی قرارداشت طنبی اتاق نسبتا بزرگی بود که هم حکم انبار را داشت وهم اتاق پذیرایی بودو هم اتاق خواب. به اتاق کوچک تر از طنبی یردک(یردی)می گفتند.

بچه ها به عملیات اوخو، "اوخو بللو" می گفتند. ومرتبا درضمن اوخو کردن یک نفر می گفت "اوخو بللو" وبقیه بچه ها هم پاسخ می دادند

"اوخو"

بللو منسوب به بلل است وبلل گندم نارس ونرمی است که از گندم دانه درشتی به نام "کوله"

به دست می آمد. خوشه بلل را برروی آتش می گرفتند وپس از این که کمی پخته می شد بادوکف دست به هم می ساییدند وگندم پخته شده را ازبقیه ی اجزای آن جدا می کردند و می خوردند.البته گندم اوخو، بلل نبود واین لفظی بود که بچه ها به کار می بردند.

پس از گسترش ماشین آلات کشاورزی این رسم وسنت هم ملغی گردید

با تشکر از آقای حبیب الله نوربخش
نویسنده مطلب : مهدی نصیرپور
اشتراک

دیدگاه دیگران (بدون دیدگاه)...

Leave a reply

نام:: فیلد اجباری.
آدرس رایانامه: فیلد اجباری. غیر فعال
وبسایت::
کد امنیتی:: فیلد اجباری.
دیدگاه: فیلد اجباری.