کاشی و سرامیک و پرسلان

کاشی و سرامیک و پرسلان

نام رضا کمالی درست مانند پتک بر سرم فرود آمد و انگار یک پارچ آب یخ رویم خالی کرده‌اند مانند بهت‌زده‌ها گفتم:

تو… تو… تو. کی از زندان آزاد شدی؟

چیه مهندس انتظار منو نداشتی؟ همین امروز صبح…

ادامه مطلب